loading...

مجله اینترنتی کریستال

آخرین ارسال های انجمن
بازدید : 1451

 

زندگي نامه مسي

فوق ستاره ی بارسلونا دارای ملیتی آرژانتینی است.او از همان دوران کودکی نبوغ سرشار و بالای خود را به نمایش گذاشت تا جایی که مربی آن دورانش در باره ی وی گفته:" در آن مقطع کمتر بازیکنی را دیده بودم که در سن مسی آنقدر نابغه باشد و به جرات می گویم کسی وجود نداشت

لیونل کارهایی با توپ می کرد که اعجاب برانگیز بود و فقط از یک بازیکن مستعد بر می آمد" بله همانطور که گفته شد مسی فوتبال را از کوچکی و در خون خود داشتمتاسفانه لیونل دارای یک بیماری هورمونی بوده که در اثر آن ترشحات کافی که لازمه ی رشد جسمانی وی بود بدن وی را تغذیه نمی کرد. او در مقایسه با هم سن و سالان اش بسیار ریزتر و کوتاه قد تر بوددر نهایت پدرش برای مداوای وی تصمیم گرفت او را به اروپا بیاورد و این آغاز سناریوی ورود شخصی به بارساست که اکنون همه ی ما با غرور با اسم اش در دنیا جولان می دهیم
نمی دانم بیماری وی را معجزه بنامم یا خوش شانسی برای بارسا! به هر حال او پا به شهر بارسلونا نهاد. وقتی او به یک دکتر مراجعه کرد دریافت که می تواند با تزریق نوعی آمپول این کمبود ترشح را رفع کند.او در مدرسه ی فوتبال بارسلونا ثبت نام می کند و... با این روند می توان او را رهروی بزرگانی چون پویول , ژاوی , انیستا , والدس و... دانست, چون به نوعی مسی دست ساخته ی آکادمی بارسلوناست.
مقامات بارسا متعهد شدند که خرج و مخارج درمان وی را به عهده بگیرند.حدود دو سال پیش با درخشش لئو در ترکیب تیم دوم بارسلونا مطبوعات , مربی تیم دوم بارسلونا و بزرگی چون آرماندو مارادونا سعی کردند او را به ترکیب 25 نفره ی رایکارد برای بازی در لیگا تحمیل کننداما او برای اولین در بازی با اوساسونا در نیوکمپ به میدان رفت.(این بازی که فصل پیش برگزار شد در هفته ی هشتم بود و با نتیجه ی 3 بر صفر به سود بارسا به پایان رسید. اتوئو 2 بار و رونالدینهو از روی نقطه ی پنالتی گلزنی کردند, بسیار جالب است بدانید که او در این بازی جانشین رونالدینهو شده بود!) او فرصت کرد که در طول فصل قهرمانی بارسا در چندین بازی, هر چند اندک به میدان برود. مهمترین دیداری که او در آن درخشید در بازی با آلباسته در نیوکمپ و از هفته ی 34ام بود که وی دو گل زد که البته یکی را کمک داور به اشتباه آفساید گرفت! بارسا آن بازی را 2 بر صفر بردشاید 17 ساله بودن لیونل عامل اصلی ترس از گذاردن او در ترکیب اصلی و جانشین کردن او به جای ژولی فرانسوی بود. جام جهانی جوانان سکوی پرتاب مسی بود تا نه تنها خود را به رایکارد بلکه به جهانیان معرفی کند.
درخشش خیره کننده ی وی در جام جهانی, قهرمانی تیم کشورش را به همراه داشت او در دیدار پایانی برابر نیجیریه دو گل از روی نقطه ی پنالتی زد و جام را تقدیم به مردم آرژانتین نمود.کسب آقای گلی جام , برترین بازیکن و پدیده ی جام عناوین شخصی او در این تورنمنت معتبر بود. لازم به ذکر است سن لیونل در آن تورنمنت به 18 نرسیده بود و او جوان ترین بازیکن نیز بود! موفقیت لئو درجام جهانی جوانان و بازی های نه چندان دلچسب ژولی سرانجام به نفع جوان اول بارسلونا به پایان رسید.
او در هفته ی ششم و در بازی با زاراگوزا در نیوکمپ(2بر2) به میدان رفت و کم کم توسط رایکارد به پیکره ی تیم تزریق می شد. مشکلات پاسپورت اروپایی سبب شد تا رقیبان دندان هایشان را تیز کنند که مهمترین آنها دپورتیوو لاکرونیا بود. پس از حل این مشکل مسی به بازی های خود ادامه داد و این مساله با خشم باشگاهایی همراه بود که بازهم دپور در متن ماجرا بود و آنها سعی کردند مانع ادامه ی حضورش در لا لیگا شونداو در مدرسه ی فوتبال بارسلونا ثبت نام می کند و... با این روند می توان او را رهروی بزرگانی چون پویول , انیستا , والدس و... دانست, چون به نوعی مسی دست ساخته ی آکادمی بارسلوناست.مقامات بارسا متعهد شدند که خرج و مخارج درمان وی را به عهده بگیرند.
حدود دو سال پیش با درخشش لئو در ترکیب تیم دوم بارسلونا مطبوعات , مربی تیم دوم بارسلونا و بزرگی چون آرماندو مارادونا سعی کردند او را به ترکیب 25 نفره ی رایکارد برای بازی در لیگا تحمیل کنند .اما او برای اولین در بازی با اوساسونا در نیوکمپ به میدان رفت.(این بازی که فصل پیش برگزار شد در هفته ی هشتم بود و با نتیجه ی 3 بر صفر به سود بارسا به پایان رسید.
اتوئو 2 بار و رونالدینهو از روی نقطه ی پنالتی گلزنی کردند, بسیار جالب است بدانید که او در این بازی جانشین رونالدینهو شده بود!
او فرصت کرد که در طول فصل قهرمانی بارسا در چندین بازی, هر چند اندک به میدان برود. مهمترین دیداری که او در آن درخشید در بازی با آلباسته در نیوکمپ و از هفته ی 34ام بود که وی دو گل زد که البته یکی را کمک داور به اشتباه آفساید گرفت! بارسا آن بازی را 2 بر صفر برد .
شاید۱۸ ساله بودن لیونل عامل اصلی ترس از گذاردن او در ترکیب اصلی و جانشین کردن او به جای ژولی فرانسوی بود. جام جهانی جوانان سکوی پرتاب مسی بود تا نه تنها خود را به رایکارد بلکه به جهانیان معرفی کند
درخشش خیره کننده ی وی در جام جهانی, قهرمانی تیم کشورش را به همراه داشت او در دیدار پایانی برابر نیجیریه دو گل از روی نقطه ی پنالتی زد و جام را تقدیم به مردم آرژانتین نمود.کسب آقای گلی جام , برترین بازیکن و پدیده ی جام عناوین شخصی او در این تورنمنت معتبر بود. لازم به ذکر است سن لیونل در آن تورنمنت به 18 نرسیده بود و او جوان ترین بازیکن نیز بود! موفقیت لئو درجام جهانی جوانان و بازی های نه چندان دلچسب ژولی سرانجام به نفع جوان اول بارسلونا به پایان رسید
او در هفته ی ششم و در بازی با زاراگوزا در نیوکمپ(2بر2) به میدان رفت و کم کم توسط رایکارد به پیکره ی تیم تزریق می شد. مشکلات پاسپورت اروپایی سبب شد تا رقیبان دندان هایشان را تیز کنند که مهمترین آنها دپورتیوو لاکرونیا بود. پس از حل این مشکل مسی به بازی های خود ادامه داد و این مساله با خشم باشگاهایی همراه بود که بازهم دپور در متن ماجرا بود و آنها سعی کردند مانع ادامه ی حضورش در لا لیگا شوند

زندگی نامه مسی مارادونای جدید

لیونل آندره مسی ۲۴ ژوئن سال ۱۹۸۷ در شهر روساریو آرژانتین دیده به جهان گشود.‌‌‌وی عضو تیم ملی بزرگسالان آرژانتین و تیم بارسلونا اسپانیا است. بسیاری از مطبوعات به وی لقب مارادونای جدید داده‌اند. لقب وی که توسط خودش انتخاب شده "جانشین" است.‌‌لیونل در سن ۵سالگی بازی را در تیم گراندولی آغاز کرد. تیمی که پدرش به عنوان مربی در آن جا مشغول به کار بود. در سال ۱۹۹۵ مسی به تیم نیوولز اولدبویز آرژانتین پیوست.
وی ۱۱‌‌سال داشت که پزشکان تشخیص دادند دچار کمبود هورمون رشد است.‌‌‌باشگاه ریور پلاته علاقه خود را برای به خدمت گرفتن مسی نشان داد اما آنها پول کافی برای خرج معالجه وی نداشتند. کارلوس ریساچ مدیر ورزشی باشگاه بارسلونا اسپانیا، از استعداد بی‌ظیر مسی آگاه شد. ریساچ پس از تماشای بازی وی به نمایندگی از باشگاه بارسلونا با مسی قراردادی امضا کرد.‌‌آنها پیشنهاد کردند تمام مخارج پزشکی لیونل را قبول می‌کنند به شرطی که وی برای شروع زندگی جدید به اسپانیا نقل مکان کند. خانواده مسی نیز به همراه این بازیکن جوان به اروپا منتقل شدند و لیونل کارش را در تیم جوانان بارسلونا آغاز کرد.‌‌
جانشین به زودی توانست در ترکیب تیم دوم بارسلونا جایگاه ثابتی به دست آورد. در آن فصل وی رکورد جالبی برجای گذاشت. میانگین بیش از یک گل در هر بازی. مسی در آن فصل توانست در ۳۰ بازی ۳۷ گل به ثمر برساند.‌‌‌‌ ‌لیونل مسی در اکتبر ۲۰۰۴ توانست اولین بازی رسمی‌اش را برای بارسلونا برابر اسپانیول انجام دهد. با این بازی وی عنوان سومین بازیکن جوان تاریخ باشگاه بارسلونا را به خود اختصاص داد.
‌‌زمانی که در تاریخ ۱‌‌می ۲۰۰۵ مسی توانست اولین گل رسمی‌اش را برای بارسا در مقابل تیم الباسته بالومپایه به ثمر برساند تنها ۱۷ سال و ۱۰ ماه و ۷روز سن داشت. وی با این گل توانست خود را به عنوان جوان‌ترین گلزن بارسلونا در لا لیگا مطرح کند.‌‌‌‌به مسی این شانس را دادند تا بتواند به عضویت تیم ملی اسپانیا دربیاید اما وی این پیشنهاد را رد کرد. در‌‌‌‌ژوئن سال ۲۰۰۴ مسی در بازی دوستانه بین دو تیم فوتبال زیر ۲۰‌‌ساله‌هایآرژانتین و پاراگوئه به میدان رفت.‌‌‌در ژوئن ۲۰۰۵ توانست همراه با تیم زیر ۲۰ ساله‌های آرژانتین به مقام قهرمانی مسابقات جام جهانی جوانان دست یابد.‌‌لیونل با زدن ۶ گل کفش طلایی مسابقات و توپ طلایی بهترین بازیکن تورنمنت را نیز تصاحب کرد. با وجود این که لیونل بسیار جوان بود همیشه وی را با دیگو مارادونا مقایسه می‌کردند.
‌‌در تاریخ ۲۷ ژوئن باشگاه بارسلونا قرارداد جدیدی با مسی تا سال ۲۰۱۰ منعقد کرد. در این قرارداد یک ماده وجود دارد که در آن آمده است هر تیمی می‌تواند با پرداخت مبلغ ۱۵۰ میلیون یورو، مسی را به خدمت بگیرد. این مبلغ ۳۰میلیون یورو بیشتر از مبلغ فروش رونالدینیو است.‌‌در سال ۲۰۰۵ خوزه پکرمن، لیونل مسی را به تیم ملی بزرگسالان آرژانتین دعوت کرد. وی اولین بازی‌اش را برابر مجارستان انجام داد. مسی در دقیقه ۶۳ وارد میدان شد اما به فاصله ۴۰ ثانیه از زمین مسابقه اخراج شد. پس از این مسابقه، مسی اولین بازی واقعی خود را برای تیم ملی آرژانتین برابر پاراگوئه انجام داد.‌‌
وی اولین بازی خود را در جام باشگاه‌های اروپا در تاریخ ۲۷ سپتامبر و در برابر اودینسه انجام دهد. در دسامبر همان سال روزنامه ایتالیایی توتو اسپورت جایزه پسر طلایی ۲۰۰۵ را که به بهترین بازیکن زیر ۲۱ سال اروپا داده می‌شود، به لیونل مسی داد. جانشین توانست بالاتر از وین رونی، لوکاس پودولسکی و کریستیانو رونالدو قرار بگیرد.‌‌مصدومیت شدید باعث شد مسی به‌‌‌مدت دو‌‌‌ماه از کلیه فعالیت‌های ورزشی دور بماند. به‌‌‌خاطر این مصدومیت حضور وی در جام جهانی ۲۰۰۶ در هاله‌ای از ابهام فرو‌‌رفت. با این وجود نام لیونل مسی را به عنوان بازیکن تیم‌‌‌ملی آرژانتین برای حضور در جام جهانی تحویل مقامات برگزاری مسابقات دادند. ‌‌مسی پس از روماریو (فصل ۹۳-۹۴) اولین بازیکن بارسلونا بود که توانست در معروف‌ترین دربی اسپانیا هت تریک کند.
در این فصل مسی گلی به ثمر رساند که همگان دوباره وی را با مارادونا مقایسه کردند. جانشین همانند مارادونا در بازی با انگلستان توپ را دریافت کرد، ۶۲ متر با توپ حرکت کرده ۶ نفر از بازیکنان حــریــف را پـشــت ســر گــذاشــت و دروازه خـتافه را گـشود.‌ ‌‌تمام‌‌‌کارشناسان ورزشی جهان این گل را مشابه گل قرن مارادونا دانسته و پس از این گل، مطبوعات اسپانیا به وی لقب "مسیدونا" دادند.‌‌لیونل مسی در فصل ۲۰۰۷ -۲۰۰۸ توانست در یک هفته ۵ گل به ثمر برساند تا تیم بارسا به صدر جدول رده‌بندی صعود کرده و خودش نیز یک شروع رویایی را تجربه کند. فرانتس بکن بائر و یوهان کرایف ستارگان سابق جهان فوتبال، از لئو به عنوان بهترین بازیکن جهان نام برده‌اند.

 

 

در مورد لیونل مسی بهترین فوتبالیست

 لیونل مسی بهترین فوتبالیست دنیاست، اگر چه او همواره نحیف ترین هم به شمار می آید. این نوشته گزارشی است از روبرتو ساویانو درباره هنر مسی در فوتبال و دیدار او با این بازیکن در بارسلونا.
روبرتو ساویانو در سال ‌١٩٧٩ در نزدیکی ناپولی به دنیا آمد. او نخست به عنوان خبرنگار کار می کرد. Gomorrha پرفروش ترین کتابش در سال ‌٢٠٠٦ چاپ شد. کتابی درباره روش های کار گروه مافیایی "کومورا" . این کتاب به ‌٤٢ زبان بازگردان و از روی آن فیلمی هم ساخته شده است:
با لیو در رختکن نوکمپ، یکی از بزرگترین ورزشگاه های دنیا رو به رو شدم. مسی از سکوها همانند لکه ای کوچک، مهار ناشدنی و بسیار سریع به چشم می آید. او از نزدیک هم جوانی نحیف، اما جان سخت و خستگی ناپذیر است؛ بی اندازه کم رو و خجالتی. زیر لب ترانه ای آرژانتینی را زمزمه می کند. چهره ای دوست داشتنی، صاف و بدون چین و چروک دارد، بدون ریش و سبیل.
لیونل مسی کوچک ترین قهرمان زنده فوتبال است، با لقب "کک". او اندام بچه را داراست. در واقع رشد او به عنوان کودک تقریبا در ده سالگی متوقف شد. دست و پاهای کودکان دیگر بلندتر بودند؛ صدایشان هم دستخوش دگرگونی می شد. با این حال لیونل کوچک ماند. یک جای کار ایراد داشت. آزمایش ها هم این موضوع را تایید می کردند: هورمون های رشد او تا اندازه ای منظم عمل نمی کردند. آن طور که معلوم شد، مسی به گونه ای نادر از بیماری "نانیسم" مبتلا بود. همزمان با هورمون های رشد در کار دیگر هورمون ها نیز اختلال هایی ایجاد شده بود و آنها نیز ترشح نمی شدند. پوشیده نگه داشتن این ایراد ناشدنی بود. دوستان در زمین فوتبال متوجه شدند که [رشد] لیونل متوقف مانده است. مسی می گوید: "همیشه کوچک تر از همه بودم. هر کاری که می کردم و هر کجا که می رفتم، آنها همیشه می گفتند: "لیونل عقب افتاده است." انگار او در جایی از مسیر از بقیه عقب افتاده بود.
در یازده سالگی قد او تقریبا ‌١٤٠ سانتی متر است. پیراهن باشگاهش، نیو ولز اولد بویز در شهر روزاریوی آرژانتین برایش بسیار بزرگ است و به تنش زار می زند. پایش در کفش شنا می کند، بنا بر این او بند کفش هایش را همانند کفش های خانگی می بندد. او بازیکنی استثنایی است، با این حال اندام یک کوتوله هشت ساله را دارد و نه یک نوجوان در حال رشد را.
درست در سن و سالی که در آن هر کس با نگاه به آینده می خواهد استعدادهایش را برای رشد و پیشرفت به کار بگیرد، رشد اولیه در مورد دست ها، پاها و تن او راکد می ماند. این برای مسی به معنای پایان تمام امیدهایی است که از نخسین روزهای حضورش در زمین فوتبال در پنج سالگی داشت. او احساس می کند، که با پایان یافتن رشدش همه چیز پایان یافته است. هر چیزی که او می خواست روزی بشود. همزمان پزشکان در این اندیشه هستند که چنانچه با این بیماری به موقع مبارزه شود، شاید بتوان آن را بر طرف کرد. تنها اقدام ممکن هورمون درمانی با هورمون GH است: بمباران سالانه که با کمک آن شاید بتوان سانتی متر هایی از رشد صورت نگرفته را جبران کرد؛ سانتی مترهایی را که او نیاز دارد تا با آنها بتواند با غول های فوتبال مدرن رقابت شانه به شانه ای داشته باشد. درمان این بیماری بی اندازه پر هزینه است. سنگین برای خانواده: درمان این مرض ماهانه ‌٩٠٠ دلار خرج در بر دارد. فوتبال برای رشد و رشد برای فوتبال: از این به بعد این تنها را پیش روست.
او در جریان یک بازی توجه یک استعداد یاب را به خود جلب می کند. استعداد یاب ها در زندگی بازیکنان فوتبال همه چیز هستند. با هر مسابقه ای که آنها به تماشایش می روند، با هر نوجوانی که تصمیم می گیرند، رشد و پیشرفتش را پیگیری کنند، و با هر پدری که می خواهند، با او به صحبت بنشینند، درباره سرنوشتی تصمیم می گیرند و آن را رقم می زنند. آنها در بیشتر موارد درها را به روی بازیکنان جوان می گشایند. با همه این ها چیزی که باید به مسی ارائه شود، بسیار بیشتر است. آنها نه تنها می توانند فوتبالیست شدن را برای او ممکن کنند، که سلامت و تندرستی را بار دیگر به او باز می گردانند.
کارلس رکساچ، مدیر ورزشی بارسلونا، پس از آن که لیونل را در زمین دیده بود، این طور تعریف می کند: "پنج دقیقه برای دیدن این که او برگزیده است، کافی بود." آشکار است که استعدادی بی نظیر در پاهای مسی نهفته است. چیزی که از فوتبال فراتر می رود. وقتی کسی به تماشای او هنگام فوتبال می نشیند، همانند وقتی است که فرد به موسیقی گوش می دهد، گویی هر قطعه در یک ترکیب از هم پاشیده به جای خودش باز می گردد.
رکساچ می خواهد او را خیلی زود از آن خود کند: "هر کسی بود، بلافاصله او را با طلا می سنجید." آنها روی یک کاغذ بی ارزش قرار داد خود را می نویسند، روی یک دستمال. رکساچ و پدر "کک" پای آن قرارداد را امضا می کنند. این تکه کاغذ بی ارزش زندگی لیونل را دگرگون خواهد کرد. بارسلونا این کودک جاودانه را باور دارد. باشگاه تصمیم می گیرد که هزینه های هر هورمونی را که ترشح نمی شود، بپردازد. اما مسی برای درمان باید راهی اسپانیا شود، همراه با همه اعضای خانواده، پدر، مادر و سه خواهر و برادرش که اکنون با او از روزاریو رفته‌اند؛ بدون مدرک و بدون کار و با اعتماد صرف به قراردادی که روی یک دستمال نوشته شده است. با این امیدواری که شاید در این اندام کودکانه بخت و اقبال آن‌ها نهفته باشد. باشگاه در سال ‌٢٠٠٠ به مدت ‌٣ سال هر گونه پشتیبانی پزشکی و درمانی مسی را تضمین می‌کند. برخی بر این باورند که شخصی که ایمان دارد به یاری فوتبال می‌تواند از جهنم و عذاب خارج شود، نیرویی در خود دارد که او را به هر هدف دلخواهش می‌رساند.
با این همه درمان به گونه‌ای وحشتناک توان مسی را می‌گیرد. حالش همواره بد است و پی‌درپی بالا می‌آورد. عضله‌ها به نظر در حال پاره شدن و استخوان‌های بدن در حال خرد شدن هستند. در عرض چند ماه اندامش بزرگتر شده و به اندازه‌ای می‌رسد که در واقع در مدت چند سال باید به این اندازه می‌رسید. مسی می‌گوید: "توانایی درد کشیدن را نداشتم و نمی‌توانستم به باشگاه جدیدم چیزی ارائه بدهم، باشگاهی که همه چیز را مدیونش هستم." تفاوتی بنیادین میان آن‌هایی است که استعدادشان را به کار می‌گیرند تا پیشرفت کنند و آن‌هایی که همه چیزشان بسته به آن استعداد است. هنر زندگی است اما نه به این معنا که هنر همه چیز یک فرد شود و او را در خود غرق کند. بلکه به آن معناست که به شخصی آتیه ببخشد. برنامه دومی وجود ندارد، هیچ گونه جایگزینی هم وجود ندارد که بتوان به آن رجوع کرد.
سرانجام بارسلونا پس از ‌٣ سال می‌خواهد لیونل مسی را به کار بگیرد و خانواده می‌داند که اگر او اکنون نتواند آن طور که از او انتظار می‌رود، بازی کند، دردسرهایی برطرف ناشدنی پیش خواهد آمد. آنها در آرژانتین همه چیز را از دست داده‌اند و در اسپانیا هم هنوز چیزی را به دست نیاورده‌اند. اما زمانی که "کک" شروع به بازی می‌کند، هر گونه ترس و هراسی محو و برطرف می‌شود. مسی با تمرین سخت و پشتیبانی باشگاه نه تنها شجاعت که حتی رشد جسمانی لازم را نیز سال به سال و سانتی‌متر به سانتی‌متر به دست می آورد.
هیچ کس به درستی نمی‌داند که او امروز چند سانتی‌متر قامت دارد. بیشتر افراد می‌گویند او ‌٦٩ / ‌١ متر است برخی هم کمی کمتر. برخی هم عنوان می‌کنند مسی هم‌اکنون به ‌٦٠ / ‌١ می‌رسد و هنوز هم در حال رشد است. منابع رسمی دقیق نیستند. آن‌ها به او رفته رفته سانتی‌مترهای بیشتری را نسبت می‌دهند. گویا بحث بر سر درآمد یا بهایی است که او از خود در میدان نشان می‌دهد. حقیقت آن است که پیش از به صدا درآمدن سوت آغاز بازی و زمانی که دو تیم برابر هم صف‌آرایی می‌کنند، قد بازیکنان کم و بیش در یک اندازه و راستاست. تنها باید به چهره بازیکنان نگاه کرد تا چهره مسی را تشخیص داد. زمانی که تصاویر تلویزیونی سر او را نشان ندهد،‌ از اندامش نمی‌توان دریافت او مسی است.
در واقع هیچ کسی به طور پی‌درپی به دنبال او نیست. مرکز ثقل او به گونه‌ای است که مدافعانی که می‌کوشند او را متوقف یا سرنگون کنند، نمی‌توانند. او زمین نمی‌خورد حتی متزلزل هم نمی‌شود. به دویدنش ادامه می‌دهد، توپ را پیش می اندازد، متوقف نمی‌شود، دریبل می‌کند، جلو می‌زند، می‌خزد، فرار می‌کند و فریب می‌دهد. او مهار ناشدنی است. در بارسلونا به تمسخر گفته می‌شود، روبرتو کارلوس و فابیو کاناوارو، مدافعان بزرگ سابق رئال مادرید، ترجیح می‌دادند هرگز به چهره مسی نگاه کنند، تنها به این خاطر که هرگز نتوانسته بودند، از او جلو بزنند. مسی فوق‌العاده سریع است. او با پاهای کوچکش مثل برق می‌دود، پاهایی که توپ را محکم حفظ و با هر حرکتی آن را کنترل می‌کنند. انگار که آن‌ها دست هستند نه پا. حریفانش با مانورهای فریب دهنده‌اش ناگهان خود را دست خالی می‌یابند. نه از مسی خبری است و نه از توپ!
تماشای [بازی] مسی یعنی تماشای چیزی فراتر از فوتبال. چیزی ورای فوتبال و همتراز با زیبایی. همسان با شور و هیجان. بیننده او دیگر فاصله ای میان خود و مسابقه نمی یابد، بلکه خود را کاملا در درون آن می یابد و با حرکت های ناشیانه اما هماهنگش یکی احساس می کند. از همین رو بازی مسی با قطعه های پیانوی آرتورو بندتی میکل آنجلی، با تابلوهای رافائل و با فرمول های ریاضی جان نش در مورد تئوری بازی که فراتر از یک آهنگ، رنگ و منطق هستند، قابل قیاس است. اینها که گفته شد همگی تاثیری هیپنوتیزمی دارند. درست همانند وقتی که کسی برای نخستین بار به تماشای بازی مسی می نشیند. او خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر قرار می گیرد.
زمانی که توصیف روزنامه نگاران ورزشی از مسی را می خوانیم، در می یابیم که او چه تردست هنرمندی است. در جریان مسابقه ای میان بارسلونا و رئال مادرید که در آن بازیکنان حریف می کوشیدند، او را پی در پی از کار بیاندازند، گزارشگر مسابقه گزارش بازی را رها کرده و با هیجان تمام فریاد می کشد: "او نمی افتد، نمی افتد، نمییی افتددد!!!" در مسابقه ای دیگر میان دو دشمن دیرینه فریادهای پر شور "مسی، مسی" با حرف a همراه می شود و او از این پس برای همیشه "مسیا" [=ناجی] خوانده می شود. دومین لقبش پس از "کک".
بازی او به گونه ای سحرآمیز همه را شگفت زده و مبهوت می کند. و مسیح او در فوتبال کسی جز دیگو آرماندو مارادونا نیست. به ندرت می توان باور کرد، با این حال زمانی که مسی بازی می کند، پاس های مارادونا را در سر دارد؛ درست همانند یک شطرنج باز که در موقعیت های مشخصی از بازی از حرکت های قهرمانی بزرگ الگوبرداری و درست همان حرکت ها را اجرا می کند. مسی در ‌١٨ آوریل ‌٢٠٠٧در بارسلونا کپی گلی را به ثمر رساند که مارادونا در ‌٢٢ ژوئن ‌١٩٨٦ در مکزیک به ثمر رسانده بود و از آن با عنوان گل قرن یاد می شود. بیست سال بعد اما درست عین همان. مسی هم در ‌٦٠متری دروازه حریف حرکتش را آغاز کرد، او هم در یک استارت دو بازیکن حریف را جا گذاشت و با سرعت روانه محوطه جریمه شد، همان جا یکی از بازیکنان که او آنها را جاگذاشته بود، دوباره تلاش می کند، او را سرنگون کند، اما بی نتیجه. سه مدافع مسی را احاطه می کنند، اما او به جای آن که گلزنی کند، به سمت راست می رود، دروازه بان و بازیکنی دیگر را دریبل می کند ... و گل می زند. و پس از گل تصویری از بهت بازیکنان بارسلونا که از حیرت در جای خود میخکوب شده اند. آنها سرهایشان را در دست گرفته اند و چنان به دور و بر خود نگاه می کنند که گویا نمی توانند باور کنند بار دیگر توانسته اند شاهد به ثمر رسیدن چنین گلی باشند.
زمانی که مارادونا در مکزیک گلزنی کرد، مسی هنوز به دنیا نیامده بود. او تازه در سال ‌١٩٨٧ متولد شد. و دلیلی که من به خاطر آن به بارسلونا سفر کردم و می خواهم با او دیدار داشته باشم این است که من در ناپولی با افسانه دیگو مارادونا بزرگ شدم. هیچ گاه بازی آرژانتین و ایتالیا را در جام جهانی ‌١٩٩٠فراموش نخواهم کرد. مسابقه ای که دست بیرحم تقدیر خواسته بود، که تیم ملی ایتالیای آزگلیو ویچینی و توتو اسکیلاچی در نیمه نهایی برابر آرژانتین مارادونا رو به رو شود. آن هم درست در ورزشگاه سائو پائولوی شهر ناپولی! زمانی که اسکیلاچی گل نخست را به ثمر می رساند، ورزشگاه واکنشی شادمانه را بروز می دهد. با این حال حس می شود که در میان تماشاگران اوضاع آن طور که باید باشد، نیست. پس از گل کانی گیا فریاد های بلند تماشاگران غیر ایتالیایی و غیر ناپلی بر ضد مارادونا کارگر می شود و اکنون چیزی رخ می دهد که در تاریخ فوتبال هرگز اتفاق نیفتاده بود و شاید هم دیگر هیچگاه رخ نخواهد داد: جو حاکم بر ورزشگاه بر ضد تیم ملی خودی می شود. تماشاگران اهل ناپولی فریاد می کشند: "دیگو! دیگو!" آنها عادت کرده بودند که نام او را صدا بزنند. چگونه باید آنها را برای این کار تنبیه کرد و چگونه قرار بود آنها به ناگهان دیگر از او پشتیبانی نکنند؟ مارادونا موفق شد، منطق هواداری را وارونه کند.
آن روز را بسیار خوب به یاد دارم. تقریبا یازده ساله بودم و چنین فوتبالی را شاید دیگر بار به ندرت تجربه خواهم کرد. اما به نظر می رسد چیزی از گذشته بازگشته است. گل بازی برابر انگلیس در جام جهانی مکزیک و گلی که "کک" بیست سال بعد به ثمر رساند، یکی از لحظه های فراموش ناشدنی کودکی ام را تایید می کند. تصور می کنم که چه اندازه فوق العاده و یا سرگیجه آور بود، اگر می شد مسی را به هنگام بازی در ورزشگاه سائوپائولو تماشا کرد.
لحظه باورنکردنی دیدارم با مسی درست زمانی است که به او می گویم، که او وقتی بازی می کند، شبیه مارادوناست. شبیه اوست یعنی نمی دانم چگونه باید تصویری را که هزاران بار دیده شده، بهتر بیان کنم. با این حال می خواهم این موضوع را به او بگویم. او به من پاسخ می دهد: "آیا این واقعیت دارد؟" پاسخی با لبخند، با خجالت و شرم بیشتر از معمول و البته شادمانی بسیار.
از این گذشته مسی حاضر بود با من ملاقت کند، نه به این خاطر که من نویسنده هستم یا به خاطر این گونه علت ها. بلکه تنها از آن رو که من اهل ناپولی هستم. مسی می گوید: "ناپولی را دوست دارم. دوست دارم خیلی زود به آن شهر سر بزنم. بی تردید خوب خواهد بود اگر بتوانم در آنجا مدت بیشتری بمانم. این برای یک آرژانتینی درست همانند آن است که به خانه اش می رود. ناپولی برای مسی و بسیاری از هواداران بارسلونا مکانی مقدس البته در فوتبال به شمار می آید. ناپولی مکان تبرک بخشی استعدادهاست. شهری که رب النوع فوتبال در آن بهترین سال هایش را گذراند. جایی که او از هیچ برخاست و قهرمان شد. بالاتر از تمام تیم های بزرگ. فاتح دنیا.
لیونل مسی درست نقطه مقابل آن چیزی است که انسان از یک ستاره فوتبال انتظار دارد. او بی و دست و پاست و عبارت های معمولی را که به او پیشنهاد می شود، به کار نمی گیرد، سرخ می شود و به کفش هایش نگاه می کند. زمانی هم که نمی داند چه چیزی باید بگوید، شروع به جویدن انگشت هایش می کند.
اما داستان "کک" از هر منظر بسیار شگفت انگیز است. مسی همانند زنبور مودار است. می گویند زنبور مودار در واقع نباید پرواز کند، چرا که بدنش بسیار بزرگ است و تحمل این وزن برای بال های کوچکش بیش از اندازه دشوار. با این حال زنبور مودار این موضوع را نمی داند و به سادگی پرواز می کند. مسی هم با اندام کوچکش، با پاهای کوتاهش و سینه باریکش و با تمام اختلال هاش رشدش در واقع هرگز نباید می توانست در فوتبال مدرن و پر از درگیری امروز بازی کند
.

 

  زندگی نامه ی لیونل مسی                                

لیونل مسی درتاریخ بیست و چهارم جون سال1987 در بوینس آیرس آرژانتین چشم به جهان گشود.
پدرش خورخه نام داشت. در کودکی فوتبال بسیار خوبی داشت. امّا در نوجوانی بیماری بدی گرفت و باعث به آمدن او به بندر بارسلون اسپانیا برای درمان شد. بیماری اش خوب شد. باشگاه  بارسلونا از او دعوت کرد تا در تیم جوانان بارسا فوتبال خوبش را نمایش دهد. در بارسا درخشید و خانواده اش برای اقامت به بارسلون آمدند. لئوآنقدر گلزنی کرد تا به تیم بزرگسالان بارسا رفت. در اولین بازیش درآرژانتین مسی مثل ستاره درخشید و پیراهنش را به پدرش هدیه داد . همچنین در اولین بازیش در لیگ قهرمانان با چلسی به قدری درخشید که شهرت جهانی گرفت. در بازی برگشت در حال درخشیدن بازیکنان چلسی او را به مدّت 6 ماه مصدوم کردند. به طوری که به اولین بازی جام جهانی 2006 نرسید. امّا در بازی بعدی که آرژانتین صربستان را 6 تایی کرد گل زیبای ششم را به ثمر رساند.در بازی یک چهارم در مقابل آلمان بازی نکرد و روی نیمکت نشست.آرژانتین بازی را واگذار کرد به طوری که بیشتر کارشناسان فوتبال عقیده داشتند که با وجود مسی آرژانتین به نیمه نهایی راه پیدا می کرد و از گردونه ی رقابت ها حذف نمی شد.به همین خا طر پکرمن سر مربی آرژانتین را اخراج کردند. بعد از جام جهانی 2006 آلمان، پیشنهادهای زیادی به مسی شد –از جمله پیشنهاد 7میلیارد و 200میلیونی اینتر که معادل با 8 میلیون یورو بود- اما لیونل بارسا را ترجیح داد و پیشنهادها را رد کرد. در لالیگا در نیم فصل اول در بازی با سویا به مدّت 5 ماه مصدوم شد.اما در نیم فصل دوم در بازی برگشت با رئال مادرید هت تریک کرد. گل دقیقه 5 را با 10، 11 را با 22، و 72 را با 92 جواب داد و تیمش را از عزای عمومی در آورد. او گفت:" من این سه گل را به بارسا بدهکار بودم." و گفت:"اولین هت تریکم بود و فقط در محله مان هت تریک کرده بودم." او در مورد گل ها افزود :" صحنه منجر به گل اول را بارها با خود مرور کردم، پاس اتوئو بسیار خوب بود و در فضایی بسیار مناسب به من رسید، خروج کاسیاس سریع و بی نقص بود، اما با توجه به موقعیتی که در آن قرار داشتم توانستم بهترین ضربه ممکن را بزنم و آن را به شکلی زیبا وارد دروازه کنم . گل دوم را به خاطر دارم، محوطه جریمه شلوغ بود و بازیکنان زیادی در آن حضور داشتند بنابراین نمی توانستم توپ را به هر جایی که می خواستم بفرستم. احتمال زیادی وجود داشت ضربه ام به بازیکنان برخورد کند امّا خوشبختانه توانستم آنگونه که می خواستم به توپ ضربه بزنم.عملا هیچ کس نمی توانست مانع از ورود توپ به داخل دروازه شود.گل سوّم امّا شکل متفاوتی داشت.حرکتی کاملا انفجاری بود.رونالدینهو به من نگاه می کرد و متوجه شدم می خواهد مرا پا به توپ کند.در فضای محدودی که پیش رویم بود حرکت کردم الگرا آنجا بود و کاسیاس هوشیار به نظر می رسید .از این که توانستم توپ را با آن کیفیت وارد دروازه کنم بسیار خوشحالم."مسی ششمین کسی بود که در پیراهن بارسا در مقابل رئال هت تریک می کند. در جام قهرمانان دو سال بعد در مقابل لیون 2 گل زد. ودر فصل بعد لا لیگا در همه ی بازی ها گلزنی کرد و هم اکنون آقای گل اسپانیاست.
او تا به حال 2 گل همانند مارادونا زده است . یکی گل  مارادونا را به انگلستان که مسی به ختافه با دریپل کردن 6 نفر انجام داد و گل دیگر مارادونا که با دست گل کرد را مسی به اسپانیول زد و چنین کرد که با سر درون دروازه جای داد.
این علت ها و علت ها ی دیگری است که او را به مارادونا ی دوم معروف کرده است.......

«مسي، ليونل  مسي، ليونل آندرس مسي، ليونل  مسي  کوچک، ليونل مسي  بزرگ، ...»
اين ستايش فرناندو راموس ايبازگا مفسر سرشناس فوتبال اسپانيا از فوق ستاره جوان و ريزنقش بارسلونا بعد از گل بي نظيرش به ختافه در نيمه نهايي جام  حذفي اسپانيا (کوپادل ري) بود، استيوفيلد گزارشگر شبکه اسکاي هم آن گل فوق العاده را اين طوري گزارش کرد:
«
يک، دو، سه، چهار، پنج، و ... گل» (مسي پنج بازيکن حريف را دريبل زد و بعد توپ را از بالاي پاي نفر ششم به درون دروازه فرستاد.)
بلافاصله بعد از آن گل ستايش ها شروع شد، از همان لحظه هم آن گل با گل تاريخي مارادونا در جام جهاني 1986 به انگلستان مقايسه شد. دلايل اين مقايسه هم زياد بودند: هر دو فوق ستاره آرژانتيني بودند، هر دو چپ پا، هر دو توپ را از چند متر مانده به نيمه زمين در اختيار گرفتند، هر دو پنج بازيکن حريف را دريبل زدند، و هر دو قبل از آن که نفر ششم به توپ برسد، با پاي راست دروازه را گشودند. اين گونه شد که تمام شبکه هاي خبري و ورزشي گل مسي را که نشان مي دادند، گريزي به آن گل بي نظير مارادونا هم مي زدند و يادشان مي افتاد که مارادونا اولين حامي جدي مسي در آرژانتين بود و مسي هم همواره گفته بود که مارادونا هميشه الگو و سرمشقش بوده. همين طوري بود که مسي بعد از زدن آن گل مارادونايي خطاب به الگويش که روي تخت بيمارستان خوابيده بود تا کبد بيمارش را درمان کند، گفت: «اميدوارم زود خوب شوي و برگردي» و مارادونا از همان روي تخت به مسي گفت: «خيالم راحت است که تو جاي من را مي گيري»...
آرژانيتني ها خوشحال هستند که بعد از اسطوره دهه هشتادشان يک اسطوره ديگر پيدا کرده اند که مي توانند سال ها به او دلخوش باشند و به او فخر بفروشند.

داستان زندگي ليونل آندرس مسي از آن قصه هاي بامزه عجيبي است که انگار از دل کتاب هاي داستاني پندآموز که براي تشويق انسان ها به باور داشتن قدرت اراده و عزم خود بيرون آمده:
ليونل فرزند يک خانواده متوسط آرژانتيني بود که در حومه روزاريو زندگي مي کردند. برادر بزرگش مثل پدرش عاشق فوتبال بود و اگر چه پدر عاشق يوکاجونيورز بود اما برادر به تمرينات تيم نيوالدز بوي مي رفت و همين کافي بود تا ليونل هفت ساله هم در يک تابستان همراه او شود و فقط با روپايي زدن در يک تمرين براي بازي در تيم کودکان نيوالدزبوي انتخاب شود. ليونل آن قدر با استعداد بود که در سن 10 سالگي کاپيتان تيم زير 13  ساله هاي باشگاه شد و فقط يک سال بعد، اولين درآمد فوتبالي خودش را به شکل پاداش از باشگاه گرفت (پولي که با بخشي از آن يک پيراهن باشگاه ناپل با اسم مارادونا آن را خريد).
ليونل کوچک رشد نمي کرد و اين شد که مادر نگرانش او را پيش پزشکان برد. پزشکان تشخيص دادند که او دچار کمبود هورمون رشد است و سر استخوان هايش زودتر از حالت معمول ( و قبل از شروع بلوغ) در حال بسته شدن هستند; اتفاقي که باعث مي شد قد او حداکثر به 150 تا 155 سانتي متر برسد. خانواده اما براي درمان ليونل محبوب به دست و پا افتادند. پزشکان معالج آنها را به اسپانيا فرستادند، جايي که اميد بود که در آن درمان با هورمون رشد باعث بلندتر شدن قد ليونل شود. درمان در اسپانيا خيلي گران بود، اما تقدير در سيزدهم ژوئن 2000 براي ليونل مسي رقم خورد. او آن روز با برادرش ماتياس به تمرينات تيم نوجوانان بارسلونا رفت و آن قدر هنرنمايي کرد که چشم بگرشتاين (مدير فني فعلي تيم و استعدادياب آن زمان باشگاه) را گرفت. فقط يک هفته بعد بارسلونا با ليونل مسي قرارداد بست و کليه هزينه درمان او را هم پرداخت، درماني که دو سال به طول انجاميد و در نهايت قد ليونل را به 168 سانتي متر رساند. در اين دو سال ليونل مسي به يک ستاره در تيم هاي پايه بارسلونا مبدل شد و در سن 16 سالگي با عقد يک قرارداد حرفه اي شد بازيکن يکي از بزرگ ترين تيم هاي اروپا. 17 ساله که شد در بازي هاي ليگ اسپانيا براي بارسلونا بازي کرد و گل زد و چهره شد و بعد در جام جهاني جوانان ستاره تيم ملي آرژانتين و بهترين بازيکن و بهترين گلزن مسابقات شد و در 18 سالگي براي تيم ملي آرژانتين بازي کرد و در 19 سالگي بازيکن ثابت بارسلونا و فوق ستاره جديد فوتبال جهان شد.

اما مسي بزرگ همچنان همان مسي کوچک است، تمام دوربين هاي خبرنگاران و عکاس ها و مردان تلويزيون ها در شکار لحظه هاي متفاوت و غيرمعمول از زندگي او در اين ماه ها و سال ها ناکام مانده اند و حتي يک داستان جنجالي از او چاپ نشده. ليونل مسي بزرگ که در آغاز فصل 18 هزار پيراهنش در شهر بارسلونا به فروش رفته هنوز آن قدر محجوب است که در زمان حرف زدن با خبرنگاران يا دوربين هاي تلويزيوني سرخ مي شود و آن قدر مظلوم است که دکو (بازيکن پرتغالي بارسا که حکم برادر بزرگش را پيدا کرده) او را با خود براي خريد لباس مي برد و به او مي گويد که چه لباسي بخرد و چه چيزي را با چه چيزي ست کند.
دوستان نزديکش، آندرس اينيستا بازيکن بارسلونا، پابلوزابالتا بازيکن اسپائول و سسکه فابرگاس بازيکنآرسنال  همه يک چيز را در مورد او مي گويند: «شخصيت او در داخل زمين با شخصيتش در خارج زمين فوتبال خيلي فرق دارد. در داخل زمين فوتبال مي شود از کليه رفتارش اعتماد به نفس زياد او را حس کرد. آنجا او دائم مي خواهد که کاري بکند، هميشه در تلاش است و هميشه مي خواهد خودش را به رخ بکشد. اما بازي که تمام مي شود انگار او آدم ديگري مي شود، انگار انرژي اش تمام مي شود، مي شود يک پسربچه آرام کم حرف مظلوم که دوست دارد گوش کند و حرف نزند، آدمي که اگر رهايش کنيد، ساعت ها با يک دستگاه پخش موسيقي يا يک تلويزيون سرگرم مي شود...»
برخي طرفداران فوتبال منتظرند تا رفتار شرارت بار وين روني، يا شلوغ بازي ها و ولخرجي هاي بي حساب و کتاب کريستياتو رونالدو را در ليونل مسي ببينند، اما مرد آرژانتيني ميانه اي با اين حرف ها ندارد. او خيلي راحت به خبرنگاران لو داده که برادرش مسئول مالي اوست و هر وقت که پول بخواهد، از او پول مي گيرد و هيچ وقت نمي داند چقدر پول دارد و خيلي راحت هم به خبرنگاران گفته که بهترين جاي دنيا در نظرش کاناپه راحتي اتاق نشيمن خانه اش و غذاي محبوبش هم خوراک ماهي پخته شده توسط مادرش است...
او ليونل مسي است، يک فوق ستاره داخل مستطيل سبز و يک بچه آرام مظلوم معمولي در خارج آن.

بعد از آن گل فوق العاده مقابل ختافه، شبکه هاي تلويزيوني و راديويي و نشريات، ول کن ماجرا نبودند، آنها تا جايي که توانستند در مورد اين گل نوشتند و به طرق مختلف اين «سوپرگل» را تحسين کردند. اما خود ليونل مسي بي خيال اين حرف ها بود. او يک گل عالي زده بود، اما خودش اصلا قبول نداشت که گلش بي نظير است. وقتي خبرنگارها از او پرسيدند: «بعد از آن گلي که زدي توانستي شب خوب بخوابي؟ اصلا خوابت برد؟» خيلي راحت گفت: «بله، راحت خوابيدم، حتي بهتر از شب هاي ديگر، راستش به خانه که رسيدم فقط يک بار گلم را در يک برنامه خبري ديدم و بعد هم گرفتم خوابيدم. بعد از آن هم اصلا آن گل را در تلويزيون نديده ام...»

او ليونل مسي است، ليونل مسي بزرگ، يا ليونل مسي کوچک، او فوق  ستاره اي است که انگار با همه ستاره ها فرق دارد. 

1-نام کامل وی لیونل آندره اس مسی است که نام میانی اش را از خانواده مادری اش به ارث برده است.

2-اولین بازی هایش در باشگاه محلی گراندولی انجام شد آن هم زمانی که فقط پنج سال داشت و مربی آن هم پدرش بود.

3-او یک ماهیگیر قهار است، به طوری که در یک مسابقه با پسرهای اقوام در

درباره
mesibarati یکشنبه 26 آذر 1391 زمان : 16:48 نظرات (0)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
کد امنیتی رفرش

درباره ما
مجله کریستال پورتال جامع اینترنتی شامل:اخبار،دانلود،تفریح و سرگرمی،اس ام اس،دنیای مد،موسیقی،فیلم و کارتون،کلیپ،نرم افزار و بازی،آشپزی و تغذیه،کودکان و والدین،فرهنگ و هنر،مذهبی،ورزش،بازار،اسرار خانه داری،سلامت،زناشویی،آرایش و زیبایی،گردشگری،روانشناسی،ابزار وب و طراحی،فروشگاه کریستال،دنیای علم وفن آوری و سایر بخشهای مفید که در اینده اضافه خواهیم کرد
اطلاعات کاربری
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 1378
  • کل نظرات : 752
  • افراد آنلاین : 25
  • تعداد اعضا : 12319
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 179
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 2,307
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 52,386
  • بازدید سال : 359,973
  • بازدید کلی : 7,212,790

  • نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد